تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ شنبه 10 اسفند 1392برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

به بهانه دیدن باران ، آمدم به سوی تو....

به بهانه اینکه به یادت هستم در زیر باران قدم زدم....

و ای کاش تو در آن لحظه در کنارم بودی…

به بهانه دیدن ستاره ها ، هر شب را به عشق تو بیدارم.....

شاید روزی همه بفهمند که تویی تک ستاره آسمان قلبم…

به بهانه ساحل ، غرق شدم درون دریا...

تا بیایم به سوی تویی که مرا بدجور دلتنگ خودت کرده ای...

به این بهانه و آن بهانه ، تو شده ای تنها بهانه ی دلم !

اینگونه که دلم همیشه و همه جا بهانه ی تو را میگیرد !

روزهای تنهایی هایم میگذرد و هنوز تو را در کنارم نمیبینم....

هنوز باور ندارم که باید در حسرت این باشم که تو را همیشه در کنارم ببینم....

روزهای سرد زندگی ام اینگونه میگذرد و دلتنگی است که به غمهایم اضافه میشود...

و این غصه هاست که به همه وجودم نقش تلخی را داده است...

حالا چگونه باید این لحظه های دور از تو بودن را بگذرانم نمیدانم...

تنها میدانم که باید با حسرت و این دل بهانه گیر...

بی قراری های دلم را تحمل کنم...

وقتی جز تو هر چه در زندگی ام است برایم هیچ ارزشی ندارد...

پس بدون تو ، چه سود دارد نفس کشیدنهایم؟

چه سود دارد این رفتن ها و آمدن هایم؟

چه سود دارد آن بهانه ها ؟

آن دریا...

آن ستاره ها...

آن بی قراری ها...

آن زجر تنهایی ها...

و حالا باید پی برد به گذشتن از سدها....

به تحمل سختی ها ....

به بستن چشم بر روی آدمها...

تا که چشم باز کنم و ببینم تنها چشمهای تو را....

تا به بهانه دیدن چشمهایت بمیرم همانجا....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ